«حضور در رسانههای ارتباط جمعی از جمله تلویزیون و سینما به عنوان رسالت اصلی مؤسسه شهید آوینی در اولویت قرار دارد. چه اینکه عنوانی که در تارک این مؤسسه درخشش دارد، وظیفه و تکلیف ما را در این خصوص صد چندان میکند؛ تا جایی که همسنگران در مؤسسه میکوشند تا با آشنایی هر چه بیشتر با دیدگاههای سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی نسبت به نقطه نظرات و گنجینهی آثار ارزشمند و غنی این شهید بزرگوار تسلط یابند.»
جستوجو برای یافتن یک سند بالادستی یا لااقل شرح اهدافی برای مؤسسه فرهنگی هنری آوینی از آن دست امور دشواریست که در پایان هم به نتیجه خاصی ختم نمیشود و در میان سایتهای این مؤسسه، فقط همین چند سطر فوق را میتوان به عنوان شرح اهداف این موسسه یافت. اما جالب اینجاست که مدیران فعلی و حتی اسبق این موسسه ارزشی هیچگاه به همین مانیفست چند خطی هم پایبند نبودهاند.
نخستین فعالیتهای فیلمسازی مؤسسه آوینی از همان ابتدا با نام «محمد نوریزاد» گره خورد؛ فیلمسازی که تا پیش از این به هیچوجه سابقه موفقی در کارگردانی سینما و حتی مستندسازی نداشت و در کارنامهاش تنها یکی دو اثر دولتیساز و البته اکران نشده (همچون فیلم «همه با هم» -1365) به چشم میخورد. البته بر خلاف این روزها، «نوریزاد» در آن ایام به انقلابی بودن و تدین شهره بود و از این حیث، انتخاب مؤسسه آوینی موجه به نظر میرسید؛ اما ماجرا وقتی عجیب و شگفتآور میشود که بدانیم چگونه «نوریزاد» ناگهان در نظر مدیران این موسسه به «آوینی زمانه» تبدیل و کلید خزانه موسسه آوینی به روی او گشوده شد. چنانچه وقتی فیلم به ظاهر مذهبی «انتظار» (با بازی «زهرا امیرابراهیمی» در نقش رابط امام زمان (عج) با مردم!) با هزینه تولید نزدیک به 300 میلیون تومان اکران شد و فقط 65 هزار تومان فروخت، باز هم مدیریت مؤسسه آوینی به حمایت مالی از «نوریزاد» و محصولات غیرجذاب و بیمخاطب او ادامه داد و برای پروژه بعدی او (سریال «چهل سرباز») چیزی قریب به 3 میلیارد تومان را کنار گذاشت.
اما این پایان ماجرا نبود. حتی هنگامی که «چهل سرباز»* روی آنتن رسانه ملی رفت و روایت همزمان ماجراهای مربوط به رستم و اسفندیار، ابوذر غفاری و حمله به قلعه خیبر و نیز حمله آمریکا به عراق در آن، دستمایه شوخی و خنده مخاطبان شد، باز هم مدیریت وقت موسسه آوینی حمایت بیوقفه خود را قطع نکرد و تصمیم گرفت با تدوین مجدد و صرف 120 میلیون تومان، از این سریال عجیب و غریب سه فیلم سینمایی استخراج کند و به جشنوارهها بفرستد!
به هر حال، پرونده «محمد نوریزاد» در انتخابات سال 88 با آن نامههای هتاکانه بسته شد و خیلیها به صف «ما از همان ابتدا میدانستیم» پیوستند. اما آنهایی که در مؤسسه آوینی و سازمان تبلیغات اسلامی به او لقب «آوینی زمانه» داده بودند، سکوت اختیار کردند.
ماجرای بدسلیقگی موسسه آوینی به پرونده «نوریزاد» ختم نشد و انتخابهای بعدی این مؤسسه نیز نشان داد که مدیران آن اصولاً به کار کردن با چهرههای مسئلهدار علاقهمندند. به عنوان نمونه، پس از مهاجرت ناکام «میترا حجار» به هالیوود و انتشار عکسهایی مغایر با ارزشهای اسلامی از او ، مدیران مؤسسه آوینی بلافاصله از وی در فیلم «خاک و آتش» (به کارگردانی مهدی صباغزاده) بازی گرفتند، آن هم در نقشی که قرار بود زن مقاوم و تراز ایرانی را تداعی کند!
دو سال پیش نیز مدیران مؤسسه آوینی با انتخاب «دارین حمزه» برای بازی در فیلم «فرشتگان قصاب» این پازل را تکمیل کردند؛ چرا که این انتخاب با انتشار فیلم «هتل بیروت» در فضای اینترنت همزمان شد و صحنههای مستهجن با بازی دارین حمزه اعتراضات فراوانی را به همراه داشت . جالب اینکه محمد قهرمانی، مدیرعامل وقت مؤسسه آوینی در اظهار نظری عجیب، مدعی شد در صحنههای غیراخلاقی بازیگر بدل به جای حمزه نقشآفرینی کرده است و به همین دلیل منعی برای حضور این هنرپیشه لبنانی در «فرشتگان قصاب» وجود ندارد! اقدامی که بعدها بیشترین ضربه را به فیلم زد و وجود شایعات پیرامون بازیگر لبنانی آن، مانع از حضور «فرشتگان قصاب» در جشنواره فیلم فجر شد.
اما آخرین شاهکار موسسه آوینی حدود یک ماه پیش رونمایی شد؛ آنجا که فیلمبرداری «به تهران خوش آمدید» به «تورج اصلانی» (فیلمبردار فیلم ضد ایرانی «فصل کرگدن») سپرده شد و حتی بعد از اعتراض وسیع رسانههای ارزشی به این انتصاب، مدیرعامل مؤسسه آوینی و تهیهکنندهی این فیلم با شدیدترین ادبیات منتقدان را نقد کرده، مطالب آنها را شیطانی خوانده و کار کردن با اصلانی را مایه افتخار دانستند!
جالب اینکه مسئولان مؤسسه آوینی این بار هم مدعی شدند صحنههای غیراخلاقی فصل کرگدن را فرد دیگری فیلمبرداری کرده است! سؤال از مسئولان مؤسسه آوینی این است که به فرض صحت این مدعا، چه توجیهی برای محتوای ضد انقلابی و ضد شیعی فصل کرگدن دارند؟!
با این توصیفات، جای این سؤال باقی میماند که چرا مؤسسه آوینی با این پتانسیل بالا در تولید فیلم، با چهرههای کاربلد جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی همکاری نمیکند؟ چرا نیروهایی که نخستین فیلمهای خود را در این موسسه ساختهاند، در گامهای بعدی از آن طرد میشوند؟ دلیل تمایل بالای مدیران ارزشی این موسسه به کار کردن با نیروهای مسئلهدار چیست؟
در چنین شرایطی است که یکی از کمپانیهای فیلمسازی کشور که سالی دو یا سه فیلم را به طور متوسط تولید میکند، به مرکزی برای آرشیو فیلمهای غیر قابل اکران یا تولید آثاری ارزشی به اسم فیلم سینمایی تبدیل میشود که هنگام اکران جز خنداندن مخاطب و شکست در گیشه نتیجهای ندارند؛ چنانکه «گامهای شیدایی» حمید بهمنی باعث فرح و شادی در سی و یکمین جشنوارهی فیلم فجر شد… آیا این مشکلات به دلیل اداره مؤسسه آوینی توسط غیرسینماییها نیست؟ **