پیروزی در انتخابات سال 92 به نحوی با حیات سیاسی این جریان گره خورده است. این حلقه میداند به دلیل نداشتن عمق اجتماعی و همچنین بعد از ناکامی در انتخابات مجلس، دوری از قدرت اجرایی موجب خواهد شد که برای همیشه از صحنهی سیاست دور بماند.
پیروزی در انتخابات سال 92 به نحوی با حیات سیاسی این جریان گره خورده است. این حلقه میداند به دلیل نداشتن عمق اجتماعی و همچنین بعد از ناکامی در انتخابات مجلس، دوری از قدرت اجرایی موجب خواهد شد که برای همیشه از صحنهی سیاست دور بماند. لذا به طور جد برای انتخابات برنامهریزی دارد و اهداف مختلفی را طرحریزی کرده است که آنها را در سه سطح حداکثری، متوسط و حداقلی میتوان تقسیمبندی نمود:
1. بقای در قدرت با کسب کرسی قوهی مجریه و در غیر این صورت، ایجاد بنبست ساختاری و سپس ساختارشکنی (حداکثری)
2. سهیم شدن در قدرت از طریق ائتلاف با جریان اصلاحطلبان و ممانعت از به قدرت رسیدن اصولگرایان (متوسط)
3. گفتمانسازی، تداوم گفتمانی و گسترش جریانی در دههی آینده (حداقلی)
تاکتیکهای تبلیغاتی ـ اقدامات عملیاتی
این جریان با شناخت ضعفها، قوتها، تهدیدات و فرصتهای محیطی، برای تحقق اهداف حداکثری خود به تاکتیکها و شیوههایی متوسل شده است که برخی جزء اقدامات عملی به حساب میآید و برخی در شمار شیوههای رسانهای قرار میگیرند. شناخت و توجه به این ترفندها موجب خواهد شد که ناخواسته در پازل منحرفین بازی نکنیم و زمینهی مهار این جریان فراهم گردد. برخی از این تاکتیکها را در محورهای چهارگانهی زیر میتوان تقسیمبندی نمود:
1. تطهیرسازی
2. اقدامات تخریبی علیه نظام اسلامی
3. اقدامات تخریبی علیه اردوگاه اصولگرایی
4. فریبهای انتخاباتی معطوف به قدرت
در این نوشتار به تاکتیک «تطهیرسازی» و شیوههای اجرای آن پرداخته میشود و سایر محورها در مطلب آتی به تفصیل به بحث گذاشته خواهند شد.
1. تطهیرسازی
1.1.تلاش برای تطهیر چهره و نفی انحرافی بودن
یکی از مشکلات و موانعی که در انتخابات آتی، پیش روی موفقیت حلقهی انحراف قرار دارد، عنوان «انحرافی» است که بر پیشانی این جریان نقش بسته است. این بدنامی، فضای فعالیت را برای این جریان تنگ کرده و بخش عمدهای از تلاش این جریان برای پاک کردن این اتهام است. یکی از اقدام پیشگرفته در این مسیر، خود را محور و معیار حق قرار دادن و متهم ساختن رقیبان به انحرافی بودن است! به عنوان نمونه، رئیسجمهور در اظهاراتی میگوید:
«به ما گفتهاند که شما یک حلقهی انحرافی هستید. گفتم مگر شما اصل اسلام هستید که هر کس از شما زاویه داشت منحرف باشد؟ اگر این طور است، بله ما منحرف هستیم، ما هزار بار از شما منحرفیم. من خبر دارم چه خبر است! ما در آینده شاهد پیروزی حتمی هستیم. روز پشیمانی نزدیک است که بیایید و بگویید اشتباه کردهاید و دولت چنین و چنان است.»[1]
1.2.اقدام عوامفریبانهی انتساب خود به رهبری
رهبر معظم انقلاب اسلامی، مبتنی بر آنچه مشی حضرت امام (رحمت الله علیه) بود، وظیفهی خود را دفاع از مسئولین نظام اسلامی میدانند و بارها به مناسبتهای مختلف، به این مسئله اشاره کردهاند. از سوی دیگر، معظمله بر این مهم نیز تأکید کردهاند که حمایتشان از مسئولین کشور و نهادهای منتصب ایشان، بدان معنا نیست که همهی اقدامات آنان صحیح است و انتقادی بدانها وارد نیست. لذا همواره از دلسوزان و کارشناسان خواستهاند که از نقد دلسوزانه دریغ نورزند و آن را وظیفهی خود بدانند.
این حمایتها هماینک مورد سوءاستفادهی حلقهی انحرافی قرار گرفته است و این جریان، بدون توجه به گوشزدهای مکرر رهبری نسبت به انحرافات و همچنین با بیتوجهی به شاخصههای گفتمانی معظمله در حوزههای مختلف (که اعتراضات نیروهای ارزشی و اصولگرا به این جریان نیز برخاسته از همین بیاعتناییهاست!) با مصادره به مطلوب حمایتهای رهبری از دولت دهم و برای فریب افکار عمومی، بالاخص در میان بدنهی نیروهای ارزشی، خود را وفادارترین یار رهبری معرفی میکنند و میخواهند این گونه جا بیندازند که «عمار واقعی» این جریان است!
جریانی که در کارنامهی خود، ایستادگی بارز در برابر رهبری را ثبت کرده است، آنچنان از نظریهی امت و امامت حمایت میکند که گویا ذوب در ولایت است! و چنین ادعا میکند: «نظام سیاسی که جریان ناب به آن معتقد است نظام امامت و امت است، اما نظام سیاسی مورد علاقهی اصولگرایان و اصلاحطلبها اصالت اصلی را به احزاب، دستهها و گروههای بانفوذ و به اصطلاح کانونهای قدرت و ثروت میدهد.»[2]
1.3.تطهیر چهره نزد نخبگان و روشنفکران
یکی از مشکلات حلقهی انحراف، نداشتن پایگاه اجتماعی قابل توجه در میان هنرمندان و فرهیختگان و روشنفکران است. لذا مدتهاست که تلاشهای فراوانی برای رایزنی و تعامل و نزدیکی به این قشر، از جمله هنرمندان و بازیگران، در دستور کار حلقهی انحرافی قرار دارد؛ اقدامی که معلوم نیست تا چه اندازه برای این جریان مؤثر و راهگشا بوده است. از جملهی این اقدامات میتوان به رایزنی مشایی با هنرمندان و مساعدت و اعطای کمکهای مالی به ایشان و همچنین اعزام ایشان به سفر حج طی چند سال گذشته اشاره کرد که همگی با هدف زمینهسازی برای جذب و به خدمت گرفتن این بخش از جامعه صورت گرفته است.
ملاقاتهای بحثبرانگیز وی با سوپراستارهای سینمای کشور و حمایتهای مالی از آنها و همچنین انتشار برخی از عکسهای این دیدارها نیز در این میان قابل تأمل بود. نتیجهی این تلاشها توهمی است که در بین نویسندگان این جریان حاصل آمده است که چنین قلمفرسایی میکنند: «طبقات متوسط به بالا و روشنفکران و تحصیلکردگان جامعه، که بغض متقابلی با کیهان دارند، مدتهاست که حرکت خود به سمت اسفندیار رحیم مشایی را آغاز کردهاند.»[3]
1.4.بازسازی و تبرئهی چهرهی مشایی
مشایی که از او باید به عنوان لیدر این جریان یاد کرد، برای حضور در انتخابات و تأیید صلاحیت با موانعی روبهروست. چهرهی او در سالهای اخیر، به خاطر اظهارنظراتش و همچنین برخی رفتارهای وصفشده از وی، به شدت تخریب شده است. لذا بازسازی چهرهی مشایی، امروز به یکی از اولویتهای حلقهی انحرافی بدل گشته است.
اگر تا پیش از این رسانههای حامی دولت به صورت صریح و شفاف ارتباط و نزدیکی خود با مواضع رحیم مشایی را مخفی میکردند یا روی آن مانور نمیدادند، امروز این رسانهها آشکارا از مواضع مشایی دفاع میکنند و حمایت خود از او را به صورت علنی بیان مینمایند. محور برجسته در میان این سایتها و وبلاگها، تأکید بر این نکتهی اساسی است که انتقادها یا اتهاماتی که علیه رحیم مشایی در یکیدو سال گذشته از طرف منتقدان بیان شده هیچ کدام در هیچ جایی اثبات نشده است. در حقیقت این موج رسانهای، با برجسته کردن این محور، تلاش دارد تا این گونه القا نماید که منتقدان رحیم مشایی به واسطهی هراس از ناتوانی در برابر فکر و ایدههای نو و جدید او و همچنین محبوبیت و کارآمدیاش برای دولت و نظام، کینهی او را به دل گرفتهاند و مدام در انتقاد از او از یکدیگر سبقت میگرفتهاند. حال معلوم شده که این انتقادات و اتهامات بیاساس بوده و لذا رحیم مشایی یکی از بهترین گزینهها برای انتخابات ریاستجمهوری آینده است.
تعابیر غلوآمیز احمدینژاد در آخرین حکم صادره برای اسفندیار رحیم مشایی و انتصاب وی به سمت مشاور رئیسجمهور و رئیس دبیرخانهی جنبش عدمتعهد، نمونهای از تلاش برای تطهیر و مقدسسازی مشایی است. در بخشی از این حکم آمده است: «اینجانب جنابعالی را انسانی موحد، مؤمن، پاک، صبور و دارای قلب و اندیشهای زلال، عاشق و دلبسته به ارزشهای الهی و آحاد مردم جهان و عمیقاً عارف و متعهد به آرمان مهدوی، حاکمیت جهانی توحید، عدالت، عشق و آزادی و مدیریت مشترک ملتها و فردی شایسته، مدیر، مدبر و امین و از جهات گوناگون توانمند میشناسم و آشنایی و همکاری با شما را برای خود هدیهای الهی و افتخاری بزرگ میشمارم»[4]
1.5.ادعای عدم میل مشایی برای رسیدن به قدرت!
یکی از تلاشهای تبلیغاتی انحرافیون، ارائهی چهرهای وارسته و باتقوا از گزینهی اصلیشان برای انتخابات آتی است. آنان در تلاشاند تا به نحوی القا کنند که مشایی هیچ میلی به قدرت و ریاست ندارد و با اعراض و کنارهگیری، مایل به مطرح شدن نیست؛ بلکه این حامیان و مشتاقان و شیفتگان ایشاناند که مرتب از وی برای آمدن به صحنه طلب حضور میکنند! حجتالاسلام بهمن شریفزاده، که مدتی است به جمع شیفتگان مشایی پیوسته است، در سخنانی با اشاره به وجود سه نوع نگاه برای ورود به میدان نامزدی انتخابات، که آنان را «مطالبهگرانه»، «عرضهکننده» و «اجابتکننده» مینامد، مدل اول را متکبرانه و غیراسلامی میداند و مدل سوم را مدل کاندیداتوری اسلامی میخواند و در ادامه مدعی میشود:
«همین دلیل محکمترین دلیل است، متینترین و استوارترین دلیل است بر اینکه جناب مهندس مشایی نه مطالبهگر است، نه عرضهکننده؛ همین که یاران احمدینژاد با یک علامت سؤال بزرگ روبهرو هستند که آیا مهندس مشایی میآید؟ هر چه هم تقاضا میکنند پاسخی نمیشنوند. اما من امروز به همین یاران توصیه دارم، سفارش دارم که این قدر به دنبال این معنا نباشید که مهندس میآید یا نمیآید، دیر شده است! اگر میخواهد بیاید باید کار را شروع کنیم! اگر نمیخواهد بیاید پس چه کسی میخواهد بیاید؟ و...
مبنای فکری دکتر احمدینژاد و مهندس مشایی اصلاً این نیست! یعنی در انتخاب شدن مبنای این دو این نیست که مطالبهگری کنند یا خودشان را عرضه کنند. اگر روزی تکلیف شود، از اجابت ابایی ندارند. به مردم احترام میگذارند، ولی هرگز عرضهای در کار نخواهد بود، هرگز مطالبهای در کار نخواهد بود.
یک توصیهی دیگر هم دارم. من از دوستان مهندس مشایی و دکتر احمدینژاد بارها شنیدهام که بالاخره ما باید یک حرکتی را آغاز کنیم، چرا نمیگویند چه کار کنیم، میخواهند بیایند یا نه؟ من میگویم هرگز از دهان مشایی نخواهید شنید که من میآیم! تأکید میکنم که اصلاً مبنای ایشان این نیست. مبنای او ابا و پرهیز است و در عین حال احترام به خواست مردم.