سروش دباغ، فرزند عبدالکریم سروش (حسین حاج فرج دبّاغ)، مدتی است که به دشمن قسم خورده ی حجاب و عفت زن مسلمان تبدیل شده است. به طوری که در سایت جرس و در دوره های مختلف مقالاتی نوشته با عنوان "حجاب در ترازوی اخلاق" ، "بی حجابی یا بی عفتی؛ کدام غیر اخلاقی است؟" و "مسئله حجاب و فهم روشمند از قرآن" که در تمامی این مقاله ها به حجاب زنان مسلمان حمله کرده است.
به گزارش بولتن نیوز، سروش دباغ که یکی از تحصیل کرده های مکتب دانشگاه نیمه گمنام وارویک انگلستان است به خوبی میداند که در عصر استعمار، ارتش های استعمارگر از سویی به بومیان و صاحبان اصلی سرزمین ها هجوم می بردند و از سوی دیگر مبلغان مذهبی با تبلیغ مسیحیت تحریف شده و شیره مالیدن بر سر مردم، خود را منجی و خیرخواه نشان می دادند. و در دنیای امروز، استعمارگران این نقش را به عناصر سست عقیده ی بومی چون او منتقل کرده اند. امثال سروش دباغ و دیگران همان کاری را می کنند که مسیونرها و مبلغان مسیحی انجام می دادند.
این نوع تهاجم فرهنگی از خطرناک ترین انواع تهاجم ها است. زیرا فرد مهاجم با انتخاب و قبول بخش هایی از فرهنگ خود، بخش های دیگر را متناسب با نظر مهاجمان فرهنگی خارجی رد می کند.
سروش دباغ در مقاله خود تحت عنوان "حجاب در ترازوی اخلاق" با استناد به نظریات افرادی مانند: محسن کدیور، احمد قابل، عبدالکریم سروش، عبدالعلی بازرگان امیرحسین ترکاشوند که در کارنامه آنها پروژه "دین ستیزی" بسیار برجسته و پررنگ است و با استناد به نظرات "راس" از متفکران غربی منکر حجاب اسلامی شده است. نظراتی که با نظرات پدرشان تفاوت چندانی ندارد.
پدر وی در اوایل سال 1391 شمسی در جلسه پرسش و پاسخی با دانشجویان دانشگاه "تورنتو" در سخنانی سخیف و اهانتبار "زنای با محارم را یک حق دانسته، نه یک کار غیراخلاقی" و در این باره اظهار داشته بود: «درگذشته ارتباط جنسی با محارم اخلاقا ممنوع بوده ولی امروزه به عنوان یک حق شناخته میشود و چنانچه رضایت طرفین باشد، مشکلی ندارد.» لذا این شعر و ضرب المثل فارسی به ذهن متبادر میشود که "پسرکو ندارد نشان از پدر تو بیگانه خوانش، نخوانش پسر!"
سروش دباغ یا می داند چه می کند و دنبال چیست و یا نمی داند و کورکورانه حرف های دیگران را تقلید می کند. در هر صورت گفتار و نوشتار او و مخالفتش با اصول مسلم اسلامی از جمله حجاب، امری است ضد دین و مذهب. افکار و عقاید سروش دباغ وجه اشتراک زیادی با افکار گروه های مارکسیستی- اسلامی دارد. یعنی عقاید همه ی این ها "التقاطی" است. پیش از انقلاب افکار چپی و اسلامی را تلفیق می کردند و پس از انقلاب افکار لیبرالیستی- اسلامی را. و دباغ از گروه دوم است .
یقینا افرادی چون سروش دباغ به خوبی به قوت دین مبین اسلام واقفند و برنامه ریزی های هدف داری را در دستور کار خود دارند که البته با وعده خداوند که دینش را حفظ می کند به نتیجه ای نخواهند رسید.
البته به نظر میرسد،اظهارات سراسر هجو و بیپایه پسر سروش بیدین، تاییدی دیگربر اخبار مختلفی مبنی بر ازدواج تشکیلاتی "عبدالکریم سروش" با "فریبا مهاجر داودی" است.
به هر حال برای اطلاع بیشتر این فیلسوف نما که مقاله هم می نویسد اشاره به آیات کلام الله می کنیم که نه جای پس داشته باشد و نه راه پیش و نتواند بگوید اینها نظراتی است که بر اساس برداشت اشخاص احراز شده و قابل رد و تردید است:
خداوند درآیه ذیل مىفرمایند:
«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛
اى پیامبربه زنان مؤمن بگو دیدگان خود فرو خوابانند و عفت پیشه ساخته، دامن خود را از نگاه بیگانگان بپوشانند و زیور خویش را جز براى شوهران و سایر محارم آشکار نکنند، مگر آنچه پیدا است؛ و روسرىهاى خویش را به گریبانها اندازند تا سر و گردن و سینه و گوشها پوشیده باشد و پاهاشان را به زمین نکوبند تا آنچه از زینت پنهان مىکنند، معلوم شود. اى بندگان مؤمن، همه به سوى خدا توبه کنید تا رستگار شوید».
بی تردید حیا و عفاف دو حالت روحی است که بخشی از رفتار بیرونی انسان را تحت تأثیر قرار می دهد و با استمرار رفتار مناسب، به ثبات و استواری بیشتر میانجامد. برای اطلاع بیشتر سروش دباغ به نظر می رسد که به جز مطالعه کلام الله بد نیست مطالعه ای هم در نظریات اندیشمندان غیر مسلمان داشته باشد شاید با استفاده از آن کمی به اسلام نزدیک شود:
"جان استوارت" میل میگوید:« طبیعت این دو مادام که مناسبات کنونی را با هم دارند، قابل شناخت نیست. اگر مردان در جامعه بدون زن، و زنان در جامعه بدون مرد، به سر برده بودند و یا اگر جامعه ای شکل گرفته بود که در آن زنان زیر سلطه مردان نبودند، آنگاه می توانستیم درباره تفاوت ذهنی و اخلاقی زن و مرد سخن بگوییم که احتمالاً ازطبیعت آنان سرچشمه می گیرند. آنچه را امروز طبیعت زنان می نامند چیزی یکسره تصنعی است، زیرا محصول سرکوب در برخی جهات و تشویق در جهات دیگر است، (میل،/32) ولی دیدگاه دیگر، بر طبیعی بودن حیا و عفت زن تأکید دارد و آن را باور مشترک تمام ملتهای جهان می شناسد. منتسکیو بر اساس این دیدگاه به قانونگذار، اجازه می دهد که در صورت تأثیر منفی محیط طبیعی و مشاهده بی بند و باری زنان، با تشریع قانون مناسب، به حراست از طبیعت و قانون طبیعی همت گمارد:« تمام ملل جهان دراین عقیده مشترک هستند که زنها باید حجب و حیا داشته باشند تا بتوانند خود داری کنند، علتش این است که قوانین طبیعت این طوری حکم کرده و لازم دانسته زنها محجوب باشند و بر شهوات غلبه نمایند.طبیعت مرد را طوری آفریده که تهورش زیادتر می باشد ولی زن را طوری آفریده که خود داری و تحملش زیادتر است.
بنابراین هرگز نباید تصور کرد افسار گسیختگی زنها برطبق قوانین طبیعی است بلکه افسار گسیختگی بر خلاف قوانین طبیعت می باشد و برعکس، حجب و حیا و خود داری مطابق قوانین طبیعت است، زیرا طبیعت ما را طوری آفریده که به نقص خود پی ببریم و به همین جهت است دارای حجب و حیا هستیم. زیرا حجب و حیا همانا خجلتی است که شخص از نقص و عدم کمال خود دارد.
حال اگر تأثیر آب و هوای محلی، به قدری زیاد باشد که این قانون طبیعی یعنی حجب و حیا را نقض نماید، قانون گذاران، بایستی به وسیله وضع قوانین مخصوصی، این نقصان را رفع کنند تا قوانین طبیعی به قوت خود باقی بماند» (منتسکیو،/442)
روسو نیز اعتقاد داشت که مرد و زن تمایلات جنسی نامحدود دارند. خداوند برای فروکش کردن نیروی شهوت مرد، به او عقل ارزانی داشته و به زن، حجب و حیا بخشیده است. (آکین،/167)
در این رابطه اظهارات خانم سیمون دو بوار (دانشمند و حقوقدان فرانسوی) که از یک جامعة سکولار گزارش می دهد خواندنی است وی میگوید:« دختران جوان دوست دارند، مردان، خود آنها را بخواهند نه بر قراری رابطه جنسی با آنان را، از این رو نگاه های مردان در عین این که آنها را می ستاید آزار هم میدهد، هوس مرد، به همان اندازه که تحسین است توهین هم هست. دختران طبیعتاً اگر احساس کنند مردان به بدن آن ها نظر جنسی دارند، سعی میکنند خود را بپوشانند، شرم و حیا از همین جا معلوم می شود.» (سیمون دو بووار،/56)
(نور / 31)« پای بر زمین نکوبند به گونه ای که زینت پنهان داشته شان را به اطلاع دیگران برسانند!- و مردان غریبه را به خود جلب نظر نمایند.»
« حجب و حیا برای دختران همچون وسیله دفاعی است که به او اجازه می دهد تا از میان خواستگاران خود، شایسته ترین آنان را برگزیند یا خواستگارش را ناچار سازد که پیش از دست یافتن بروی، به تهذیب خود بپردازد. موانعی که حجب و عفت زنان، در برابر شهوت مردان ایجاد کرده، خود عاملی است که عاطفه و عشق شاعرانه را پدید آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است» (ویل دورانت، قصة الحضاره،1/84)
استاد شهید مطهری بر این باور است که عفت و حجاب، برای زن هم وسیله تصاحب دل مرد است و هم حایل و مانع در برابر گرفتاران به جنون جنسی و انگیزه تجاوز:
« حیا و عفاف و ستر پوشش، تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام، برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد، به کار برده است… زن همان گونه که متوسل به زیور، خود آرایی و تجمل شد که از آن راه، قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد، دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق وطلب اورا تیز تر کند ومقام خود را بالا ببرد… به طور کلی رابطه ای است میان دست نارسی و فراق از یک طرف وعشق و سوز وگرانبهایی از طرف دیگر یعنی عشق در زمینه فراقها ودست نارسی ها می شکفتند.